پیرمرد اسیدپاش که برای حذف رقیب عشقیاش دست به اقدام وحشتناکی زده بود در زندان به کام مرگ فرورفت. این مرد 83 ساله تصور میکرد دوستش قصد ازدواج با دختر مورد علاقهاش را دارد.
تابستان سال 89 مأموران کلانتری 162 ابوذر، رسیدگی به ماجرای اسیدپاشی عجیبی را در دستور کار خود قرار دادند. محمدحسین 50 ساله که سر، صورت و بدنش با اسید سوخته بود به بیمارستان شهدای یافتآباد انتقال یافت و پس از بهبود نسبی گفت که محمد دوست سالخوردهاش عامل اسیدپاشی است و افزود: صبح روز حادثه در مغازه لوازم خانگیام سرگرم تماشای تلویزیون بودم. در این میان محمد با ظرف پلاستیکی که مایعی شبیه آب داخل آن بود، عصا به دست وارد مغازهام شد. وی بدون هیچگونه حرفی ظرف را به سمتم پرت کرد. احساس سوزش همه وجود مرا گرفت و با ایجاد سر و صدا از همسایهها کمک خواستم.
این مرد گفت: سالها است که با محمد دوست هستم و به خانهاش رفتوآمد میکنم. همسرش پنج سال پیش در برابر بیماری دوام نیاورد و دوستم تنها ماند. البته وی بازنشسته یکی از ارگانهای دولتی بود و وضع مالی خوبی داشت. تا این که چندماه پیش به سفری زیارتی رفت. وقتی بازگشت برای زیارت قبولی به خانهاش رفتم و دیدم که مادر و دختری آنجا هستند و در همان کاروان با محمد آشنا شدهاند. مدتی گذشت یک روز تلفن همراهم به صدا درآمد وقتی گوشی را برداشتم آنسوی خط دختر جوانی خود را به من مریم معرفی کرد و گفت وی همان زنی است که در کاروان با دوستم محمد آشنا شده است.
این دختر جوان با صدای لرزان گفت: در کاروان من و مادرم با چند پیرمرد و زنسالخورده که محمد نیز جزو آنها بود همسفر شدیم. از آنجا که پیرمرد مشکل تنفسی داشت من از سر دلسوزی و انساندوستی به وی کمک کردم. وی شروع به درد دل کرد و گفت که مردی تنها است و به من التماس کرد که هرازگاهی به وی سرکشی کنم. من هم پذیرفتم و چندین بار به همراه مادرم به خانه پیرمرد رفتیم و حتی با هزینه خودم بارها وی را به درمانگاه بردم. اما محمد از محبت من سوءاستفاده کرده و تلفنی چندینبار از من خواستگاری کرده است. همین موضوع باعث شد که من با وی قطع رابطه کنم. چرا که من پیرمرد را مانند پدربزرگ خودم میدانستم و هیچ وقت تصور نمیکردم وی چنین پیشنهادی به من بدهد. به خاطر ایجاد مزاحمت تلفنی از وی شکایت کردم. اما پیرمرد با من تماس گرفت و گفت اشتباه کرده و خواست که رضایت بدهم. محمد را بخشیدم. اما بیفایده بود. وی همچنان دست از مزاحمتهایش برنمیدارد، بخاطر همین از شما که دوست صمیمیاش هستید میخواهم به محمد بگویید دست از سرم بردارد.
قربانی اسیدپاشی گفت: وقتی از دوستم خواستم که دست از مزاحمتهایش بردارد فکر میکرد که من خودم قصد ارتباط با دختر جوان را دارم بخاطر همین دست به اسیدپاشی زد.
با دستور بازپرس موسیوند از شعبه دوم دادسرای یافتآباد که این ماجرای باورنکردنی را میشنید تیمی از مأموران تجسس کلانتری مأموریت یافتند تا تحقیقات میدانی خود را در اینباره آغاز کند. ابتدا دختر 24 ساله تحت بازجویی قرار گرفت و در جریان بازجوییها ادعاهای قربانی اسیدپاشی را تأیید کرد و گفت که پیرمرد اسیدپاش دچار توهم بوده و بارها به وی پیشنهاد ازدواج میداد و خواستگاریهایش زندگی را برای وی سیاه کرده بود. عامل اسیدپاشی در کمتر از 24 ساعت از سوی مأموران کلانتری دستگیر شد.
پیرمرد ابتدا خود را بیگناه دانست و ادعا کرد با دوستش اختلاف حساب قدیمی داشته است. وی گفت روز حادثه برای گرفتن پول 2میلیون تومانیام به مغازه وی رفتم که ناگهان بین ما دعوا درگرفت و در این میان محمدحسین خواست ظرف اسید را به سمت من پرت کند که ناگهان دستش به ظرف خورد و روی خودش ریخت.
این پیرمرد که سعی در گمراه کردن مسیر تحقیقات داشت، وقتی با دختر مورد علاقهاش روبهرو شد، لب به اعتراف باز کرد و پرده از راز عاشقانهاش برداشت و گفت: من عاشق مریم هستم چرا که وی بسیار مهربان و دلسوز است وقتی محمدحسین از من خواست که دست از سر وی بردارم کینه به دل گرفته و حس انتقامجویی به جانم افتاد. چراکه فکر میکردم محمدحسین خودش قصد ازدواج با مریم را دارد. با ظرف پر از اسید وارد مغازه دوستم شدم و سریع اسید را به صورتش پاشیدم و فرار کردم. البته نمیخواستم به وی صدمهای بزنم تنها میخواستم محمدحسین را بترسانم. حالا هم خیلی پشیمان هستم.
پیرمرد 83 ساله به خاطر اسیدپاشی روانه زندان رجاییشهر شد تا مجازات شود. بنابراین گزارش؛ پرونده این اسیدپاشی با مرگ مرد 83 ساله به خاطر بیماری تنفسی در سلول زندان مختومه شد.