متن زیر برگرفته از گفت و گوی آیت الله علوی بروجردی در آستانه سالگرد آیت الله سید حسین بروجردی است که در سایت ایشان منتشرشده است.
برای اقامه نماز در مسجد خود، اجازه میگرفت
مرحوم آیتالله عبدالله فاضل لنکرانی، از اصحاب نزدیک آیتالله بروجردی بودند. پس از بنای مسجد اعظم، ایشان به امر آیتالله بروجردی نماز ظهر و عصر را در این مسجد اقامه میکردند و خود آیتالله بروجردی نماز مغرب و عشا را میخواندند؛ اما در ماه رمضان، این ترتیب عوض میشد و آقای بروجردی نماز ظهر و عصر، و آقای فاضل نماز مغرب و عشا را میخواندند.
آقای فاضل درباره این جابهجایی، برای من نقل کردند که آیتالله بروجردی در این خصوص هیچگاه بهطور مستقیم چیزی به من نمیگفتند. هر سال، دو روز قبل از ماه رمضان، پیشکار آقا به خانه میآمد و میگفت: «آقا فرمودند اگر اجازه میدهید و صلاح میدانید، نمازهای ظهر و عصر را من بخوانم!». با اینکه مسجد برای ایشان بود و خودشان مرا مأمور کرده بودند و میتوانستند امر دیگری بفرمایند، اما ادب ایشان باعث شده بود پیشکار خود را بفرستند و از من اجازه بگیرند. این موضوع هر سال تا وقتی که ایشان زنده بود، تکرار میشد.
هسته پرتقال را در دستمالی قرار میداد
پدر من، بهعنوان داماد آیتالله بروجردی نقل میکردند: مرحوم آقای حاج میرزا حسن بجنوردی به قم آمده و در منزل امام راحل ساکن شده بودند. من هنوز داماد آیتالله بروجردی نشده بودم و با امام خیلی مأنوس بودم. در اینجا هم خدمت امام بودم. خبر دادند که آیتالله بروجردی برای دیدن آقای بجنوردی به منزل امام میآیند و ساعتی بعد ایشان وارد شدند.
فصل پاییز بود و میوه آن فصل پرتقال بود. پرتقالهایی که برای پذیرایی آورده بودند، هستههای زیادی داشت. امام یک پرتقال برداشتند، پوست گرفتند و پرپر کردند و جلوی آقای بروجردی گذاشتند. ایشان همه پرتقال را میل کردند و بعد برخاستند که بروند. همگی ایشان را تا درب منزل بدرقه کردیم.
وقتی برگشتیم، امام دست مرا گرفتند و گفتند: بشقاب آقای بروجردی را نگاه کن. این پرتقالها همه هسته داشتند. آقای بروجردی هسته پرتقالها را چهکار کردند؟ و به شوخی گفتند: حتماً پرتقالها را با هسته خوردهاند.
در ادامه فرمودند: من با آقای بروجردی مأنوسم. ایشان هستهها را بهآرامی از دهانشان درآورده و در دستمالی گذاشته و آن را در جیب خود قرا داده است. ایشان ادب میکند و چیزی را که در دهانش است، در جلوی چشم دیگران درنمیآورد. ایشان هسته خرما را هم همینطور درمیآورد و خلاف ادب میداند که آنها را جلوی چشم مردم قرار دهد.
دست شاگردش را بوسید و عذرخواهی کرد
یکی از سنتهای حسنه در دروس حوزه، مباحثه شاگردان با استاد است. در جلسه درس، استاد هر اندازه هم بزرگ باشد، شاگرد حق دارد به مبنا و اختیار استاد بهطور جدی اشکال وارد کند. در این جریان، گاهی بحث داغ شده و استاد عصبانی میشود. در جلسات درس آیتالله بروجردی نیز شاگردان اشکالات زیادی مطرح میکردند و ایشان هم پاسخ میدادند. در برخی از موارد که در اشکالگیری زیادهروی میشد یا اشکال وارد نبود، ایشان عصبانی میشدند.
آقای حاج سید مصطفی خوانساری، از بزرگان حوزه نقل میکردند: در یکی از جلسات درس، یکی از فضلا اشکالی را مطرح کرده بود و با اینکه اشکالش وارد نبود، بر آن اصرار میکرد. همین باعث عصبانیت آیتالله بروجردی در حین درس شد. درس تمام شد و همه به منزل خود رفتند.
آن روز، از روزهای سرد و بارانی زمستان بود. بعد از ظهر درب منزل ما را زدند. پیشکار آیتالله بروجردی پشت در بود و به من گفت: «آقای بروجردی در درشکه نشسته و فرمودهاند که شما هم بیایید». اصلاً معمول نبود که آیتالله بروجردی بیخبر به خانه من بیایند. خدمتکار ایشان گفت: «شما خانه آن طلبه را که آقا به او پرخاش کردند، بلدید؟ آقا میخواهند به خانه آن طلبه بروند».
خدمت ایشان رفتم و عرض کردم: «آقا این طلبهها شاگرد شما هستند و شما حق پدری بر گردن آنها دارید». ایشان اصرار کردند که باید به دیدن او بروند. با هم به طرف منزل آن طلبه به راه رفتیم. باران تندی میآمد و درشکه بهزحمت راه میرفت. وقتی به درب خانه آن طلبه رسیدیم، آقا با کمک خدمتکارانشان از درشکه پیاده شدند و درب منزل را زدند.
وقتی آن طلبه در را باز کرد و آقای بروجردی را دید، خودش را باخت. خواست به پای آقای بروجردی بیافتد که ایشان مانع شدند. دست آقا را بوسید. آیتالله بروجردی دست آن طلبه را گرفتند و فرمودند: «من امروز به تو تندی کردم. از من بگذر». سپس خم شدند و دست او را بوسیدند. آن طلبه هر کاری کرد تا مانع بشود، نتوانست