در این نشست، حسین معززینیا با بیان این مطلب که من فیلم را بسیار دوست دارم و فکر میکنم مقایسه «گذشته» با ساختههای پیشین اصغر فرهادی مقایسه درستی نیست، اظهار داشت: «وقتی یک فیلمساز تصمیم گرفته برای مخاطب جهانی در یک کشور دیگر فیلم بسازد، باید فیلم را با همان معیارها سنجید و با در نظر گرفتن این معیارها به نظرم فیلم «گذشته» فیلم بسیار موفقی است.» سعید قطبیزاده نیز گفت: «برای هیچ منتقدی که سالی یکبار به برنامه هفت دعوت میشود خوشایند نیست برای نقد فیلمی در این برنامه شرکت کند که آن را خیلی دوست ندارد. «گذشته» فیلم مهمی است و مهم بودن فیلم لزوما به معنای خوب بودن آن نیست. بهرحال «گذشته» اولین فیلم سینمای ایران است که با معیارهای جهانی ساخته شده، در یک جشنواره مهم درخشیده و اصغر فرهادی افتخار سینمای ایران نیست، بلکه افتخار ملی ماست.»
او ادامه داد:« ولی فکر میکنم این فیلم دچار کاستیهایی است. البته من در این نشست به عنوان یک علاقمند فرهادی شرکت کردهام و اگر منظور او از اکران فیلمش در ایران سنجیدن واکنش مردم و مخاطبان است، بهتر است که من نظر واقعیام را نسبت به این فیلم بگویم و اصلا برای همین اینجا هستم.»
حسین معززینیا نیز در خصوص فضای نقد فیلم «گذشته» از زمان اکران فیلم گفت: «فکر میکنم مجموعه فضای نقدی که حول و حوش این فیلم شکل گرفت، شتابزده و عصبی بود. به نظرم بعضی از منتقدان عجله داشتند، پیش از همه فیلم را ببینند و اولین نقدها را روی آن بنویسند. این رفتار با فیلم «گذشته» رفتار درستی نیست، چون «گذشته» یک فیلم معمولی است. در واقع بهتر است بگویم فیلم جنجالی نیست که بخواهیم با چنین حاشیه و جنجالی دربارهاش فضاسازی کنیم. این نخستین تجربه ما بود که همزمان با جهان به تماشای یک فیلم بنشینیم و این فیلم همزمان در ایران و جهان اکران شود، به خاطر همین منتقدان باید سعه صدر بیشتری نشان میدادند.»
قطبیزاده هم در ادامه سخنان سردبیر مجله ۲۴ اظهار داشت: «تعصب به نظر من نسبت خیلی نزدیکی با جهل دارد. اگر فرهادی آدم محترم و دوستداشتنی است، این دلیل نمیشود که نسبت به او صادقانه موضع نگیریم.»
این دو منتقد سینمایی پس از این مقدمه وارد بحث اصلی نقد فیلم «گذشته» شدند. قطبیزاده گفت: «سابقه طولانی اصغر فرهادی نشان میدهد که او یک فیلمنامه نویس کلاسیک است. ولی من فکر میکنم فیلم «گذشته» اساسا از نظر فیلمنامه دچار مشکل است. فیلم خستهکننده و ملالآور است. به خصوص یک ساعت اول آن بسیار خستهکننده است و اصلا نیازی نیست که ما شاهد این همه صحنههای ملالآور باشیم. البته من الان از منظر عامهپسندانه دارم به این فیلم نگاه میکنم. از منظر تماشاگری که منتظر جذابیت است. اما ریتم فیلم کند است و آن قصهای که روایت میشود بضاعت دو ساعت و خردهای زمان را ندارد.»
معززینیا اما درپاسخ گفت: «من با این حرف موافق نیستم. به اعتقاد من باید فیلم را با مسیر آگاهانهای که فرهادی برای فیلم انتخاب کرده سنجید. این را هم در پرانتز بگویم که متاسفانه نمایش فیلم در سینماهای ایران بسیار با مشکل روبرو بود. علیرغم همه حرفهایی که درباره تجهیز سالنهای سینما میزنند ولی نمایش فیلم در بهترین سالنهای سینمای شهر تهران اصلا قابل مقایسه با آنچه که در کن نمایش داده شد، نیست. «گذشته» فیلمی ۱۳۰ دقیقهای است که قرار است آرامتر از ساختههای قبلی فیلمساز باشد و قهرمانگرایی ندارد. شخصیتپردازی آرام است و از موسیقی استفاده کمی شده. به خاطر همین شیوه نمایش این فیلم خیلی مهم است. برای دیدن این فیلم باید صدا را خوب بشنویم و تصویرها را بهتر ببینیم. در کن این فضاسازی ساندافکت واقعا روی دیدن فیلم تاثیر میگذاشت. ولی در سینمای ما بسیاری از صداها اساسا شنیده نمیشود و تصاویر هم چشمگیر نیست.»
او افزود: « به نظرم فرهادی انتخابهای آگاهانهای در این فیلم داشته است. شخصیتها موقعیتهار ا مدام به هم پاس میدهند تا این که در سکانس انتهایی که از نظر دراماتیک بسیار تاثیرگذار است قصه به نتیجه میرسد. یعنی وضعیت نقطهگذاری فرهادی که در آن هیچ کدام شخصیتها شخصیت محوری نیستند بسیار هوشمندانه است. چرا که شخصیتها در این فیلم موقعیتها را به هم تحویل میدهند تا موقعیت جدیدی بسازند. البته ریتمش به تندی ریتم فیلم «جدایی نادر از سیمین» نیست چون فیلمهای قبلی فرهادی از ساختار کلاسیک فیلمنامهنویسی استفاده کرده است. با این حساب آیا معقول است که فیلم «گذشته» را با ساختار قبلی سنجید؟»
قطبیزاده نیز با اشاره به پایانبندی فیلم «گذشته» اظهار داشت: «آن پایانبندی به لحاظ زیباییشناسی نمیتواند پایان منطقی برای فیلم باشد. چون اتفاقات فیلم در یک بستر رئالیسم رخ میدهد ولی پایانبندی سانتیمانتال است و این دو با هم تضاد دارند. این میزان احساساتگرایی از فرهادی بعید است و با منطق فیلم نمیسازد. چرا که تخصص فرهادی ساختن ملودرام بدون احساساتگرایی است ولی «گذشته» این ویژگی را ندارد.»
معززینیا اما معتقد بود: «ما شاهد داستانی تلخ و بدبینانه هستیم درباره آدمهایی که مهاجرند. فیلم با لحن تلخی به گذشته بازمیگردد و حال را بیان میکند. خود این پایان نشانه سانتیمانتال بودن نیست و این نوع موضعگیری نسبت به پایانبندیهای احساسی چیزی است که در سینمای ما مد شده است.»
قطبیزاده، منتقد سینما هم گفت: «اصل این قصه بسیار جذاب است. داستان مردی که بعد از چهار سال به زندگی سابقش بازمیگردد برای این که همسرش را طلاق دهد. اما این قصه به نظر من زیر این شیوه قصهگویی دفن شده است. به نظرم ذهن فرهادی از بس درگیر خلق معما و گرهافکنی بوده که قصه را نابود کرده است. من هیچ فیلمساز بزرگی را نمیشناسم که به اندازه فرهادی در چهار فیلم آخرش به یک مضمون تکراری پرداخته باشد. چهار فیلم آخر فرهادی «چهارشنبه سوری»، «درباره الی ...»، «جدایی نادر از سیمین» و «گذشته» درباره پنهانکاری است. پرداختن مدام به یک سوژه مستلزم این است که شما واریاسونهای مختلفی با این ایده مطرح کنید. ولی ما با فیلمسازی سر و کار داریم که یک موضوع را دارد بیش از حد تکرار میکند.»
این منتقد ادامه داد: «در آن سه فیلم قبلی غافلگیری موضوع و بازیهای درخشان باعث میشد فیلم گلیم خود را از آب بیرون بکشد ولی در «گذشته» این اتفاق نیفتاده است. این نوع شیوه قصهگویی روح ندارد. فرهادی در این فیلم در مانعی گیر میکند که خودش طراحی کرده است و به خاطر همین خودش غیرمنطقی از آن میگذرد.»
حسین معززینیا گفت: «نکته خیلی اساسی این است که ما برای اولین بار در سینمای ایران با این موقعیت مواجهیم که یک فیلمساز ما بدون قصد مهاجرت دائم، و فقط برای تجربه یک فضای جدید، آن هم با زبانی که به آن تسلط ندارد، فیلمی جهانی با استاندارد بالا بسازد. از این حیث خود این اتفاق، اتفاق بزرگی است.»
قطبیزاده نیز با اشاره به بازی بازیگران آثار فرهادی اظهار داشت: «از ترانه علیدوستی فیلم «شهر زیبا» تا این فییلم ما شاهد یکی از مهمترین جلوههای کارگردانی یعنی هدایت درست بازیگر و شناخت روحیه او بودهایم.و اگر بخواهیم روزی راجع به بهترین کارگردانان در زمینه بازی گرفتن صحبت کنیم قطعا فرهادی یکی از آن کارگردانان است.»
معززینیا در این رابطه افزود: «در آثار فرهادی ما با تعریف دیگری از بازیگری مواجهیم. کاری که شاید بتوان سراغش را در فیلمهای قدیمی مهرجویی گرفت. او بازیگر را به عنوان یک وجود چند وجهی میبیند و آنقدر او را در تمرینها میچرخاند تا یکی از وجوه او با یکی از وجوه نقش همخوانی داشته باشد و همین را مبنای کار با بازیگر قرار میدهد.»