فاصله دنياي اين طرف و آن طرف فقط يك شيشه مشجر به ضخامت 2 سانتيمتر است. دنياي اينسو سياه و دلگير همراه با شيون و زاري بازماندگان براي وداع آخر است و دنياي آنسو پاك و سفيد و آغازي دوباره براي زندگي.
http://files.tabnak.com/pics/201012/201012280739303049.jpgيكسو بوي بيتابي و آشفتگي ميدهد و سوي ديگر بوي كافور و آرامش. از اين طرف صداي ناله و شيون به گوش ميرسد و از آن طرف صداي بسمالله، صلوات و اسامي امامان و در اين ميان صداي بلند دستگاه تهويه هواي سالن است كه مرز بين صداي اين سو و آن سوي ميشود.
غسالخانه بهشت زهرا نقطه تلاقي بازماندگان داغدار و نقطه پاياني براي رفتگان است. ورودي عمومي غسالخانه زنان 2 سالن دارد؛ در اولي عدهاي منتظرند از دريچهاي كه توسط يك ريل متوفيان را با برانكارد آهني پس از شستشو به بيرون ميفرستد را تحويل بگيرند و در سالن دومي عدهاي مراسم تغسيل و تكفين را تماشا ميكنند.
اما موضوع اين گزارش نه بازماندگان آن سو هستند و نه اجساد بيروح اين سو. آدمهاي گزارش ما آنهايي هستند كه جنازههاي بيروح را مهياي سفر آخرت ميكنند؛ همانهايي كه سالهاي طولاني از عمرشان را همنشين مرگ بودهاند.
زنانــي در روپـوشهــاي سفيد، پيشبندهــاي سبز، دستكشهاي زرد و چكمههاي سفيد ديده ميشوند كه صورتهايشان را با ماسكهاي سپيد پوشاندهاند. غسالان بهشت زهرا(س)، همانهايي كه هر روز مرگ را از نزديك تجربه كه نه بهتر بگوييم زندگي ميكنند.
وقتي جنازه روي برانكارد آهني غسالخانه قرار ميگيرد ديگر فرقي ندارد فقير باشي يا ثروتمند، تحصيلكرده يا بيسواد، پايين شهري يا بالا شهري، زشت يا زيبا، پير يا جوان و... اينجا همه را روي يك سنگ ميگذارند، آب را روي تن مرده باز ميكنند تا آخرين وداعش باشد و مهياي سفرش ميكنند. با صداي «بسم الله الرحمن الرحيم» كاور باز ميشود و صداي صلوات و ذكر مبارك يا زهرا(س) از سويي و ضجه و شيون بستگان داغدار از سوي ديگر بر فضا طنينانداز ميشود.
در نگاهشان به دنبال سردي و خشونت ميگردم، به دنبال ترسي پنهان كه در ذهن خيليها از شغلي به نام مردهشويي نقش بسته، اما هرگز آن را نمييابم. آنقدر آرامند كه انگار عزيزي را به حمام بردهاند، نگاهشان آرام و مهربان است، اما براي همدردي با خانواده متوفيان هنگام كار كمتر لبخند به لب دارند.
سلسه مراتب مردهشويي
كاركنان اينجا به ترتيب رتبه، خلعتبر، آبريز، كمك غسال يا غسال هستند. 3 ماه اول ورودشان ابتدا بريدن خلعت، بعد آب ريختن و غسل دادنها را ياد ميگيرند.
زنان از بدو ورود تا غسال شدن يك دوره 6 ماهه تا يك ساله را ميگذرانند. زنان غسالخانه بدون ماسك زنان جوان و خوشرويي هستند كه در چهره خيلي از آنها سادگي و صميميت موج ميزند. روزهاي اول كار در غسالخانه بايد روزهاي سختي باشد. زمان ميبرد تا به شرايط عادت كني. به ديدن روزانه 10تا 15 جسد و شنيدن روزانه 10 ساعت صداي شيون و زاري خانوادههاي متوفياني كه آمدهاند اجساد شسته و كفن پيچ شدهشان را تحويل بگيرند.
زناني كه در غسالخانه بهشت زهرا كار ميكنند همگي اين روزها را آسان يا سخت پشت سر گذاشتهاند.
تجربه سخت روزهاي اول
شايد تعجب كنيد اگر بشنويد كار در غسالخانه يكي از خوششانسيهاي زندگي كسي باشد! اين اعتقاد يكي از جوانترين غسالههاي اينجاست. ظاهرش اينقدر ساده است كه وقتي ميشنوم ازدواج كرده و يك فرزند هم دارد، تعجب ميكنم. وقتي ميفهمد خبرنگارم خودش سر حرف را باز ميكند بدون اينكه منتظر سوالي باشد.
27 ساله است و يك سالي ميشود به خاطر بيكاري همسرش اينجا مشغول به كار شده است. ميگويد روزهاي خيلي سختي را پشت سر گذاشته است؛ روزهايي كه براي سير كردن شكم تنها فرزندنش گاه مجبور شده ليواني برنج از همسايهها قرض بگيرد. حتي از يادآوري آن روزها هم اشك در چشمانش حلقه ميزند و بغض راه گلويش را ميگيرد.
از خاطرات روزهاي اول كارش تعريف ميكند: روزهاي اول برخلاف تصورم از ديدن جنازهها نه وحشت كردم و نه ترسيدم. فقط تا چند هفته نفس كشيدن در اين فضا برايم سخت بود، اما خيلي زود با شرايط كنار آمدم، طوري كه همكاران و حتي خانوادهام تعجب كردند.
زن جوان اين را نگفت، اما شايد هيچ كس جز خودش نداند كه او چارهاي جز تحمل كردن نداشته و اينكه هر چه سريعتر خودش را با شرايط موجود وفق دهد. شايد هم با خودش فكر ميكرده اگر كمي ضعف از خودش نشان دهد، كاري را كه با سختي به دست آورده در چشم برهم زدني از دست خواهد داد. يكي مثل اين زن جوان زود با شرايط كنار آمده و به قول خودش در همان روز اول كار توانسته مثل يك روز عادي غذا بخورد برعكس همكار ديگرش از استشمام بوي كافور و ديدن اجساد تا 3 ماه اصلا غذا از گلويش پايين نميرفته است.
شغل خانوادگي
داخل سالن غسالخانه ديدمش. وقتي داشت پارچههاي سفيدي را ميبريد تا براي كفنپيچ كردن جنازهاي كه كمي آن طرفتر مشغول شستوشويش بودند، آمادهاش كند.
برخلاف همكارانش كه ترجيح ميدادند چهرهشان در عكسها ديده نشود، اما او از اين كار ابايي نداشت. از كودكي در كنار مادرش كه او هم غسال بوده به اينجا رفت و آمد داشته و حالا هم خودش همين جا كنار او مشغول كار است.
به قول خودش از كودكي اينقدر غسل دادن و كفن كردن مردهها را ديده كه حالا مدتهاست ديدن اين صحنه برايش عادي شده، نه ميترسد و نه خجالت ميكشد. ميگويد: اين هم خودش يك شغل است و در ميان مردان و زنان غسال اينجا هستند كساني كه خانوادگي در اين شغل مشغولند يا به واسطه بستگانشان كه اينجا غسال بودهاند وارد اين شغل شدهاند.
خسته از باورهاي نادرست
انگار باورهاي نادرستي كه برخي مردم درباره غسالان، زندگي خانوادگيشان و ارتباط آنها با ديگران دارند، تمامي ندارد. هنوز هم هستند كساني كه از رفت و آمد با يك غسال و خانواده او ميترسند. هنوز هم هستند كساني كه خجالت ميكشند بگويند در ميان فاميل و آشنايشان يك زن يا مرد غسال دارند يا كساني كه حضور يك غسال در ميهماني و يا مراسم جشن و شادماني را بدشگون ميدانند!
هر چند قديميهاي اين شغل يعني آنهايي كه بيش از يك دهه از كارشان در غسالخانه ميگذرد، معتقدند در اين سالها ديگر نظر مردم نسبت به شغل غسالان تغيير كرده و ديدگاههاي منفي نسبت به آنها و كارشان كمتر شده است، اما هنوز هم خيلي از غسالان از رفتارهاي نسنجيده برخي مردم نسبت به شغلشان گلايههاي فراوان دارند و گاه تحمل رنج شنيدن اين زخمزبانها از زبان نزديكان به مراتب سختتر از رفتارهاي ناخوشايند غريبههاست.
يكي از غسالهها زن ميانسال و خوشرويي است كه سالهاست سرپرستي خانوادهاش را بر عهده دارد و فرزندانش را به تنهايي بزرگ كرده است.
بعد از كلي دوندگي از طريق آشنايي توانسته بود اين شغل را پيدا كند و به لحاظ زنانه بودن محيط كارش در آن احساس امنيت ميكرده و به محض پيشنهاد اين شغل را قبول كرده است و حالا هم چند سالي است در قسمت زنانه غسالخانه بهشت زهرا مشغول به كار است.
برايم تعريف ميكند روزهاي اول وقتي فاميل و آشنا فهميدند كجا كار پيدا كرده خيلي تعجب كردند. حتي خواهرش ميگفت به من نزديك نشو، تو بوي جنازه ميدهي! يا اينكه از گوشه و كنار ميشنيدم بعضي از فاميلها اكراه دارند كه شام و ناهار در خانهمان بمانند، اما من به اين رفتارها بياعتنا بودم چراكه براي پيدا كردن اين شغل سختي فراواني كشيده بودم و ترجيح ميدادم در غسالخانه و ميان مردهها نان حلال براي فرزندانم به خانه ببرم تا اينكه براي گذران زندگي خانوادهام دست به هر كاري بزنم. ميگويد: مرده كه ترسي ندارد، آدم از زندهها بيشتر ميترسد.
براي خيلي از غسالاني كه به اميد به دست آوردن روزي حلال و توشهاي براي آخرتشان اين شغل را انتخاب كردهاند هر چند مدتهاست كنار آمدن با نگاههاي منفي برخي از مردم عادي شده، اما يكي از دغدغههاي اصليشان نگراني از زندگي فرزندانشان است.
زنان و مرداني كه در غسالخانه كار ميكنند هم مانند خيليهاي ديگر فرزنداني دارند، از محصل دبستاني گرفته تا دانشجو يا حتي شاغل. خدا را شكر ميكنند از اينكه فرزندانشان آنقدر فهميده هستند كه نه تنها از شغل پدر و مادرشان خجالت نكشند، بلكه به آنها افتخار هم كنند حتي اگر گاه براي غسال بودن پدر يا مادرشان بهاي سنگيني پرداخته باشند. يكي از غسالهها تعريف ميكند كه چطور مراسم ازدواج دخترش به همين دليل به هم خورد، زيرا خانواده داماد كسرشان بود جلوي فاميل و آشنا بگويند مادر عروس در غسالخانه كار ميكند!
اوايل كار كه تعداد غسالان كم بود خيلي سخت ميگذشت و پنجشنبه و جمعه و تعطيلات برايشان معنايي نداشت، اما حالا كه تقريبا 30 نفري در قسمت غسالخانه زنان كار ميكنند همه چيز به روال عادي بازگشته و به دليل شيفتبندي شدن خانمها راحتتر ميتوانند مرخصي بگيرند.
قسيالقلب نيستيم
كاركردن در مردهشوي خانه دل ميخواهد. بايد لطف خدا شامل حالت شده باشد تا بتواني همه جور مردهاي را تماشا كني و آخ نگويي، تحمل كني، سرت را بيندازي پايين و كارت را انجام بدهي و يادت بيايد كه تو مردهاي را ميشويي كه شايد آدمهاي نزديك به او هم دلشان نخواهد يا نتوانند به آن دست بزنند. اين است كه داشتن اين شغل يعني اين كه خدا به تو نظر انداخته و آنقدر به تو دل داده كه همه جور مردهاي را ببيني. از جنازه سوخته گرفته تا جسدي كه بر اثر تصادف صورتشان كاملا له شده و قابل تشخيص نيستند. از نوزاد يكروزه تا پيرزن 90 ساله.
اما هيچ كدام از اينها و حتي سالها كار كردن در اين فضا و ديدن همهجور جنازهاي باعث نميشود كه غسالان هم با ديدن صحنههايي به گريه نيفتند و متاثر نشوند.
از غسالي كه با ديدن جنازه كودك 4 سالهاي كه همسن و سال دختر كوچكش بود، آنقدر متاثر شد كه تاب نياورد و شستشوي جنازه را به همكارانش ميسپارد تا جنازه تازه عروسي كه در راه مسافرت ماه عسل با داماد بر اثر تصادف كشته ميشوند و غسالان در حين شستشو پنهاني اشك ميريزند. دست يكي از غسالهها براي شامپو زدن بر روي سر جنازه حركت ميكند، به آرامي موهايش را ميشويد و ميگويد: سالها كار در غسالخانه به روي دست رفتن جنازه را براي من و خيلي از همكارانم تبديل به يقين كرده است.
كسي كه كارنامه عملش خوب باشد حس سبكي يك آدم زنده را دارد، انگار نفس ميكشد.
شايد آدم درشت اندام و چاقي هم باشد اما براحتي جابهجا ميشود، كفن و دفن راحتي هم دارد. اما كساني هم هستند كه خيلي نحيف و لاغرند، اما غسلشان خيلي سخت انجام ميشود، انگار سنگيناند!
اين اعتقاد قلبي كساني است كه زندگيشان با مردهها گره خورده است. آنها معتقدند اين لازمه شغلشان است كه با مردهها مهربان باشند و البته از رفتارهاي ناخوشايند برخي خانوادههاي متوفيان هم گلايه دارند، اما شرايط روحيشان را درك و سعي ميكنند صبور باشند و به دل نگيرند.
يكي از غسالان ميگويد: ما مردهها را به يك شكل ميشوييم و براي پوشاندن كفن آمادهاش ميكنيم، اما خانواده متوفي مدام به شيشه ميزنند و فحش ميدهند كه سرش را محكم زدي به پاشويه يا دستش زير تنش مانده و...
ما ميفهميم كه آنها عزادارند و در حالت طبيعي نيستند، اما به خدا مسبب مرگ مرده آنها ما نيستيم. پس نبايد به ما توهين كنند. چون ما كار خيلي سختي انجام ميدهيم. فشارهاي عاطفي و روحي يك طرف، برخورد نامناسب برخي مردم يك طرف ديگر. باز هم چيزي نميگوييم، راضي هستيم. ميگوييم بگذار ما هم يك ثوابي برده باشيم.
گهگاه برخوردهاي تند و چپچپ نگاه كردنها را به جان ميخريم و باز هم با روي خوش با همه برخورد ميكنيم و تلاش ميكنيم از كارمان چيزي كم نگذاريم تا فردا مديون جنازه نباشيم.
زنگ خطر افسردگي
پاي صحبت خيلي از اين زنان كه مينشيني گهگاه از زندگي روزمرهشان درددلهايي ميكردند كه شايد زنگخطري براي آنها باشد. زنگ خطري كه به نظر ميرسد مسوولان سازمان بهشت زهرا نبايد نسبت به آن بيتفاوت باشند؛ نگرانياي كه نتيجه روزمرگي ساعتها زندگي كردن در ميان مردگان باشد.
آنها به مرور كمتر حوصله ميهماني رفتن دارند و به قول خودشان ديگر مثل گذشته دل و دماغي براي حضور در مجالس جشن و شادي را ندارند و اين يعني زنگ خطر از اين بابت كه مبادا غسالان در خطر ابتلا به افسردگي قرار داشته باشند و نگراني بيشتر از اين بابت كه در ميان اين غسالان ميانسال زنان جوانتر با فرزنداني كوچك هم ديده ميشوند كه افسردگي تدريجي در آنها قطعا بر نحوه تعامل با خانواده و كودكانشان نيز بيتاثير نخواهد بود.
هرچند به گفته مشاور فرهنگي سازمان بهشت زهرا(س) در كنار دورههاي آموزشي احكام و مسائل ديني كه هر هفته به طور مرتب براي غسالان برگزار ميشود آنها به طور دورهاي تحت معاينات جسماني و روحي و رواني قرار ميگيرند و در صورت نياز براي انجام مراحل پيشرفته درماني به كلينيكهاي شهرداري يا مراكز مشاوره معارفي ميشوند، اما تداوم اين حمايتها چه از لحاظ مادي و چه معنوي ضرورتي است كه نبايد از آن غافل شد.
علاوه بر اين مشكلات روزانه بيش از 8 ساعت سر پا ايستادنهاي بيوقفه و مداوم براي انجام مراحل تغسيل و تكفين و ساعتها سر و كار داشتن با آب و بلند كردن جنازههاي سنگيني كه گاه براي حركت دادنشان بايد از چند نفر كمك گرفت، همگي شرايطي را به وجود ميآورد كه اكثر اين زنان از دردهاي مفصلي مانند رماتيسم، پادرد، كمردرد و... رنج ببرند.
حاضريد جاي آنها باشيد؟
هماكنون در بسياري از كشورهاي دنيا شغل غسالي در رده مشاغل سخت و زيانآور جاي گرفته است و از اين افراد حمايتهاي ويژه مادي و معنوي انجام ميشود. در كشور ما نيز حقوق و مزاياي غسالان بر مبناي قانون كار و بر اساس مشاغل سخت و زيانآور محاسبه ميشود، به طوري كه دريافتي هر غسال بهشت زهرا(س) ماهانه به 800 هزار تومان ميرسد.
شايد اين رقم در نگاه اول چشمگير به نظر برسد، اما واقعيت اين است كه وقتي سختيهاي اين شغل و فرسودگيهاي جسمي و روحي و رواني آن را در نظر ميگيريم، رقم نهتنها بالا نيست بلكه با وجود سختيهاي اين شغل ناچيز هم به نظر ميرسد.
با تمام اين اوصاف نميدانم اگر روزي هر يك از ما در شرايطي قرار بگيريم كه پيشنهاد كار در غسالخانه با تمام حواشي خوب و بدش، اما با حقوق مكفي را داشته باشيم آيا اين پيشنهاد را خواهيم پذيرفت؟
جنسن هوانگ، مدیرعامل شرکت انویدیا، با اشاره به نگرانیهای مرتبط با تشدید تنشها در جهان، خواستار حفظ همکاری جهانی شد.
البته وزیر فناوری بریتانیا میگوید برای ممنوعیت حضور افراد زیر 16 سال در شبکههای اجتماعی نیاز به شواهد علمی بیشتری است.
قدیمی ترین تقویم جهان در یک معبد ۱۳ هزار ساله در ترکیه کشف شد. این کشف نشاندهنده سطح اطلاعات بالای انسانهای اولیه از علوم نجوم خواهد بود.
اولین باستان شناس تاریخ، یکی از پادشاهان بزرگ بابلی به نام نابونیدوس بوده که علاقه زیاد او به کاوش منجربه اولین حفاریها و تحقیقات شده است.
باستانشناسان با گزارش یک مرد محلی و خیلی اتفاقی، یک تمدن ٧ هزار ساله را در نقاط دور افتاده صربستان متعلق به عصر نوسنگی کشف کردند.
در حالی که چند روز تا ایجاد محدودیتهای جدید برای سوختگیری در پمپ بنزینها زمان داریم، ثبت درخواست کارت سوخت با اختلال مواجه شده است.
اپل و نتفلیکس بودجهی سنگینی به فیلمهای جدیدشان اختصاص دادند اما در مراسم اسکار ۲۰۲۴ عملکرد ناامیدکنندهای داشتند.
رییس پلیس فتا تهران: بر اساس قانون خرید، فروش و آموزش ساخت مواد محترقه و منفجره در فضای مجازی ممنوع است و پلیس با افراد متخلف قاطعانه برخورد میکند.
طبق مصوبه مجلس، ارائهدهندگان خدمات حمل و نقل بار و مسافر که از طریق سکوهای مجازی به فعالیت مشغول بوده و بیمه بازنشستگی ندارند، مجاز به بیمه کردن خود نزد سازمان تأمین اجتماعی هستند.
با تصویب مجلس، احراز هویت اشخاصی که امضای آنها برای دریافت تمامی خدمات ثبتی لازم است، منوط به اخذ گواهی امضای الکترونیکی میشود.