«سحر! تو بینی ات را عمل کرده ای؟» همین نقطه شروع مصاحبه ای بود که موضوعش رواج «جراحی زیبایی» مخصوصاً در میان چهره های سینما و تلویزیون است.
من عمل بینی انجام ندادم. یعنی بهتر است بگویم من در کل عمل زیبایی نداشتم. نه تزریق گونه، نه عمل بینی و نه هیچ عمل دیگری روی صورتم انجام ندادم. اما حقیقتاً فقط یک بار تزریق ژل لب داشتم. سال گذشته مدتی با تلویزیون کار نمی کردم و زمان جشنواره بود. به پیشنهاد یکی از دوستانم که مدام به من گفت خیلی تغییر می کنی اگر ژل بزنی، وسوسه شدم و پیش دکتری که کل خانواده ما مشتری او هستند رفتم، در کل من عاشق زیبایی هستم و اطرافیان را تشویق به حفظ زیبایی می کنم اما نه برای خودم البته به هر کسی که احتیاج دارد توصیه می کنم اما خودم حس می کنم نیاز به عمل ندارم. قدیم ها عمل زیبایی مختص پیرها بود ولی امروزه می بینیم که جوان ها بیشتر گرایش به این کارها دارند. افراد پیر چون از زیبایی دور می شوند دلشان می خواهد دوباره زیبا شوند.
کسانی که سن و سالی از آنها می گذرد در گفته هایشان می شنویم که می گویند من جوان تر که بودم پوستم خیلی خوب بود، یا گونه های زیبایی داشتم یا... همین امر باعث می شود که افراد جوان به سمت جراحی و تزریق ژل و بوتاکس بروند اما همانطور که گفتم این روزها جوان ها مدام دلشان می خواهد تغییر کنند. به ۲ علت؛ خود کم بینی و نداشتن اعتماد به نفس.
با یکی از دوستانم مطب دکتر رفتم که ژل تزریق کنم اما نکته جالب اینکه او این کار را انجام نداد و من مقدار خیلی زیادی ژل به لب بالایم تزریق کردم. چشم تان روز بد نبیند. دکتر من خیلی خوب بود و همیشه می گفت تو با تزریق ژل شبیه فلان بازیگر سینمای تجاری می شوی و من هم جدی گرفتم و این کار را انجام دادم. در آن زمان کار تلویزیونی نداشتم و این ریسک را کردم. اصلاً حال آن روزهایم خوب نبود و گمان می کردم با این تغییر حالم بهتر می شود اما نه تنها بهتر نشد بلکه روز به روز بدتر هم شدم. به خصوص بعد از دیدن واکنش اطرافیانم.
شاید زیباتر شده بودم اما چون همه مرا می شناختند و از صورتم ذهنیت قبلی داشتند تا مرا می دیدند می گفتند: «وای! تو چرا این کار را کردی؟ سحر با آن صورت بکر به سینما معرفی شده بود.» زمانی که برای نقش یلدا در کار آقای سهیلی زاده انتخاب شدم، او بچه هایی را که انتخاب کرد برای سریال «دلنوازان» دوست نداشت صورت عمل شده ای داشته باشند. من هم صورتم دستکاری نشده بود و همین باعث شد خیلی دیده شوم. صورتم بکر و دست نخورده بود با ابروهای پهن.
زمانی که ژل تزریق کردم در جشنواره، فیلم های من پخش می شد و به همین دلیل ناچار شدم در جمع حضور پیدا کنم. این در حالی بود که هنوز لب هایم ورم شدیدی داشت و من ناچار بودم نشست مطبوعاتی داشته باشم. وای ی ی... عکس هایی که از من انداختند و حرف ها و حاشیه ها کلی زیاد شد. طرفدارانم ناراحت شده بودند و آنهایی که طرفدارم نبودند همه جا نوشته بودند ما که می گفتیم صورتش عملی است باور نمی کردند حالا لب هایش او را لو داد...
خیلی از سوپراستارهای ما کلی صورتشان را تغییر دادند و دست کاری کردند اما تا این حد دچار حاشیه نشدند که من شدم. شاید آنها از ورودشان همین گونه آمدند و من نباید این کار را می کردم. من چند روز بعد رفتم پیش دکتر و ژل را تخلیه کردم. درد بسیار شدیدی را تحمل کردم و فهمیدم سحر به عنوان بازیگر اصلاً نباید از این ریسک ها انجام دهد.
خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد
برای بازیگری که با تغییرات چهره وارد کار و تصویر شود شاید جراحی زیبایی مشکل نداشته باشد، یعنی اگر من اول ژل تزریق می کردم و بعد برای نقشی انتخاب می شدم ایراد نداشت. در مصاحبه از من پرسیدند، معروفیت بهتر است یا محبوبیت؟ و من گفتم محبوبیت، شهرت می آورد و مهمتر است. من باز هم می گویم من اگر بازیگر شدم حق ندارم دیگر آنقدر به سر و صورتم دست بزنم که ذهنیت مردم را به هم بریزم؛ آنها مرا با شکلی پذیرفتند که وارد این محیط شدم. هنوز سن من کم است و افتادگی پلک، چروک صورت و... ندارم.
پس نباید دیگر این اشتباه را انجام دهم. من در مدتی انگار بیمار شده بودم و در آن روزها اعتماد به نفس نداشتم و باید حال بدم را با سفر و استراحت خوب می کردم نه با دستکاری صورتم. بدون بی حسی ژل زدم و کلی درد کشیدم و دوباره بدون بی حسی آن را تخلیه کردم. چون داروهای بی حسی روی صورتم اثر نداشت. اگر کسی نیاز به جراحی داشته و پول هم داشته باشد و این کار را انجام ندهد واقعاً آدم نادانی است. می گویند خداوند زیباست و زیبایی ها را دوست دارد؛ پس باید هرکسی به زیباتر شدن فکر کند.
خودم را همین جوری که هستم دوست دارم
اگر هر فردی حس کند که خودش را دوست دارد حتی اگر نقصی دارد، این کافی است ولی اگر نقصی وجود دارد که اعتماد به نفس را کم می کند باید آن را رفع کند. مادرهایی که این مصاحبه را می خوانند این نکته را بدانند که بداید از کودکی به دختر و پسرتان اعتماد به نفس بدهید و آنها را تایید کنید. مادر و مادربزرگم همیشه می گفتند: «قربون دختر خوشگلم برم...!» و این ملکه ذهن من شد که صورت زیبایی دارم... و آنقدر این جمله را شنیدم که دیگر باور کردم زیبا هستم و بیشتر باید به درون و سیرت زیبا فکر کنم.
وقتی سیرت زیبا باشد آن مهربانی و صداقت و پاکی در چشم ها تبلور پیدا می کند و منعکس می شود. بعضی ها زیبایی ظاهری ندارند اما ۲ جلسه که با آنها برخورد می کنیم، می بینیم چقدر این آدم زیباتر از قبل دیده می شود. پس داشتن زیبایی ظاهر، هیچ نیست... بعضی ها هم زیبا بوده اما در اصطلاح عوام، نچسب هستند. آنها آدم هایی هستند که درونشان زیبا نیست و موج منفی دارند.
هیچ لذتی بالاتر از غذا خوردن نیست!
اهل رژیم غذایی هستم و از طرف پدر و مادر، ژن چاقی دارم. قدم ۱۷۰ سانتی متر و وزنم ۵۸ کیلوگرم است اما به شدت مراقب وزنم هستم. یک دوره بود که خیلی ورزش می کردم اما الان وقت نمی کنم و فقط رژیم می گیرم و گریه می کنم. بعد از اینکه یک عالمه غذا می خورم کلی گریه می کنم... انگار در دنیا هیچ لذتی بالاتر از غذا خوردن نیست.
به شدت غذا دوست دارم؛ کاملاً سیر که شدم افسرده می شوم و گریه می کنم؛ طوری که مجبور شدم مشاوره بگیرم. به دکتر گفتم نمی توانم جلوی اشتهایم را بگیرم... سر فیلمبرداری که هستیم اصلاً غذا نمی خورم. دوره ای بود که تا غذا می دیدم، گریه می کردم. که چرا این غذا را جلوی من گذاشتند؟ مرغ پخته را می دیدم می گفتم طفلکی را چرا پختید...؟ دکتر آنقدر با من حرف زد و روش هایی به کار برد که بهتر شدم. رژیم سخت گرفتم و مشاوره هایی که رفتم باعث شد این حالت کمتر شود. برای درمان این حالت ها ظرف غذا را بزرگتر کردم و مقدار غذا را کمتر و این را پذیرفتم که من اشرف مخلوقات هستم؛ باید همه چیز بخورم و دلم برای مرغ و گوسفند نسوزد.
من هیچ وقت صورتم را جراحی نخواهم کرد
دوستم بینی اش را ۳ بار عمل کرد و در آخر هم درست نشد. پره بینی دوستم ایراد داشت، سه بار عمل کرد و تنها نقصی که دکتر نتوانست رفع کند، همان پره بینی بود. خب این زیباتر شدن نیست. حتی یکی از دوستانم ژل تزریق کرد و بدنش حساسیت شدیدی به این تزریق نشان داد و لبش کج شد و دکتر گفت دیگر نمی توانم درستش کنم. حتی بعد از تخلیه لبش مثل قبل نشد. با توجه به این اتفاق ها آدم کمی ترسو می شود، البته من ریسک پذیر هستم اما روی صورتم دیگر کاری انجام نمی دهم.
ورود به سینما آسان است اما...
اولین بار من برای بازی در فیلم سینمایی «لج و لجبازی» تست دادم و حدود ۶۱ نفر در انتخاب نهایی بودیم و در نهایت کسی را خواستند که شبیه سارا خوئینی ها یا امیر جعفری باشد که قرار بود نقش پدر و مادر من را داشته باشند. نظر نهایی را گریمور و کارگردان با هم می دادند. گریمور گفت گونه هایش شبیه ساراست و با گریم می تواند شبیه تر هم بشود و به این ترتیب، من انتخاب شدم. خانم مهدیه اعرابی، گریمور کسی بود که باعث انتخاب من شد.
البته زیبایی صورت هم شرط است و بازیگر باید قابلیت دیده شدن را داشته باشد اما بازی من باعث شد که بمانم و دوباره انتخاب شوم. من بازی بیلبورد نیستم اما مطمئناً زیبایی صورت و بازی، هر دو برای ماندن مهم است. ورود به سینما آسان است و ماندن در آن دشوار. تهیه کننده و کارگردان با پول می توانند خیلی ها را وارد کنند ولی آیا آن فرد برای دفعه دوم و سوم هما انتخاب می شود؟ من در مورد خودم می گویم که صورتم بکر و دست نخورده بود یا آن مدل ابروهای یلدا، آن نقش کلی روی ابروی بازیگرها در کارهای بعدی تاثیر گذاشت. یادش بخیر؛ سال ۸۸ من ۲۱ ساله بودم که آن نقش را بازی کردم.
زیبایی مصنوعی ارزش ندارد
من به گونه ام ژل تزریق نکرده ام. دروغ گفتن توهین به شعور مخاطب است و عکس بچگی ام را به شما نشان می دهم تا ثابت کنم عمل نکرده ام. به نظر من در دوره ما صورت ها همه یک شکل شده و این اصلاً خوب نیست. لب ها، بینی ها و ابروها همه یک شکل است. خدا آدم ها را متفاوت آفریده و این زیباست؛ نه اینکه در یک مهمانی لباس ها که بر اساس مد همه یک شکل است، بینی ها همه کوچک و سربالا، لب ها هم که هم ژل زده، ابروها هم تتو شده و... آیا این زیبایی مصنوعی ارزش دارد؟ دختری که در ۲۰ سالگی این کارها را انجام می دهد دیگر لطافتی ندارد و وقتی ۴۰ ساله شد دیگر می خواهد چه بکند؟ از لطافت جوانی باید لذت ببریم و این جراحی ها را بگذاریم برای زمانی که زیبایی ما کم می شود و شاید اعتماد به نفس ما را تحت الشعاع قرار دهد.
سحر دختری لوس و اطواری است؟
زمانی که فیلم سینمایی «دردسر بزرگ» را بازی کردم، خودم هم در خیابان حس کردم که همه نسبت به من این برداشت را دارند که فردی لوس و نازپرورده هستم. در آن فیلم نقش همسر حامد کمیلی را داشتم. پریسا دختر پولدار و لوسی بود که خیلی ادا داشت و با انگشت اشاره با همه سلام و خداحافظی می کرد. همه در خیابان با من با همان حرکت سلام می کردند و در حالی که هر گونه نقش بازی می کنم اما هنوز هم در ذهن مخاطب همان یلدا باقی مانده ام. من خیلی هم شیطون و پرسروصدا هستم. به شدت مسئولیت پذیرم. با اینکه تک فرزند هستم اما اهل قهر نیستم. باید اعتراف کنم که نق نقو و خواب آلود هستم. از سروصدا فراری ام و در خانه وقتی تنها باشم، هیچ صدایی شنیده نمی شود؛ نه تلویزیون و نه موزیک. در کل آدم شلوغی هستم اما در تنهایی از سروصدا و شلوغی فاصله می گیرم.
توصیه آخر من به خانم ها
یک زن کامل، زنی است که سالم باشد. به غذا خوردنش، به پوست و مو و لباس پوشیدن و... اهمیت بدهد. توصیه ام این است که تا ازدواج می کنید زیبایی خود را کنار نگذارید و حس کنید به هدفی که می خواستید رسیدید. من بازیگر هستم و بیشتر به این نکات اهمیت می دهم و حس می کنم من هستم و یک قاب صورت.
باید زیبا و سالم باشم تا حسم را به مخاطب برسانم اما همه خانم ها باید به این نکات اهمیت بدهند و این اول احترام به خودمان است و در نهایت احترام به بیننده و کسانی که در کنار ما زندگی می کنند. آدمی که سلامت روح داشته باشد می تواند به هم کمک کند. یک زن ایده آل باید به ظاهرش توجه کند. اغلب زن ها می گویند من دیگر مادر شدم و از من گذشته. اگر این زن به خود و سلامت روحش اهمیت ندهد چطور می خواهد آرامش و سلامت را به خانواده و فرزندش منتقل کند؟ پس در هر کاراکتری که هستیم (مادر، همسر، دختر و...) به زیبایی و سلامت روح و جسم باید اهمیت دهیم و نقص هایمان را رفع کنیم.