دهمین پلنگ ایرانی، دهمین هموطن ما در طول ده ماه گذشته امروز شاید آخرین روز زندگیش را تجربه کند؛ پلنگی که ظاهراً اینک بهترین خدمت به او برای پایان دادن به درد و رنجهای فزایندهاش در طول چند ماه گذشته، تسریع در مرگ است ...
مقارن ساعت 14 دیروز، پیکر پلنگ مجروح تنکابنی را به محوطهی پارک پردیسان منتقل کردند. همه ناراحت بودند، از احمدعلی کیخا - معاون محیط طبیعی - تا هومن جوکار - مجری پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی - و معماریان، دامپزشک پارک که برای نجات این پلنگ بسیار تلاش کرد، اما ظاهراً بخت با این پلنگ بزرگجثهی نر یار نبود. چرا که علاوه بر چند گلولهی سربی که در بدن داشت و یکی از آنها منجر به ضایعی نخاعی و برگشتناپذیر شده بود، سرپنجهی دست راستش هم در اثر گیر کردن در یک تلهی سیمی قطع شده بود؛ رخدادی که به گفتهی هومن جوکار سبب شده بود تا حیوان توانایی شکار خود را از دست داده و به ناچار برای تأمین غذا خود را به اطراف طویلههای روستایی برساند. عاملی که در نهایت منجر به درگیری سه شکارچی از اهالی روستا و جراحت بیشتر وی شد و دست آخر آنکه دو دندان نیش وی هم به دلیل حمل در قفسی غیر استاندارد شکسته بود ...
بعدازظهر دیروز، چند تن از دوستانم پیشنهاد تشکیل یک نوع آی یو سی ان وطنی را مطرح کردند که بتواند به عنوان یک نهاد مردمی و با جلب اعتماد جوامع محلی ساکن در اطراف زیستگاه این گربه سان در حال انقراض و دیگر وحوشی که ظاهراً زیانکار خوانده میشوند! روستائیان و دامداران را متقاعد سازند که در صورت حملهی حیات وحش به دام یا محصولات باغی و زراعی آنها، نیاز به کشتن حیوان نیست، بلکه سازمان حفاظت محیط زیست مؤظف است تا خسارتهای وارده را جبران کند.
نظر شما چیست؟ و این نهاد مردمی باید از چه ساختاری برخوردار باشد؟