پنجشنبه گذشته غم از دست دادن سیروس قایقران اسطوره فوتبال انزلی و باشگاه ملوان سیزده ساله شد. قایقران مرد روزهای تنگدستی فوتبال بود و با آنکه راه حضور او در تیمهای متمول داخلی و خارجی باز شد اما هرگز به خاستگاهش یعنی ملوان پشت نکرد و بهجز دورانی محدود، به هواداران باشگاه قدیمی بندر انزلی وفادار ماند.
چنین بود که بخش مهمی از عناوین و افتخارات این باشگاه در همان دورانی به دست آمد که روی سکوهای ورزشگاه نمور انزلی فریاد «قایقران...قایقران» به گوش میرسید. البته همه شهرت و احترام قایقران محدود به بازی توپ گرد و گشودن دروازههای حریفان نبود، او در زمین سخاوتمندی و دستگیری از طبقه فرودست نیز دلهای بسیاری را فتح کرد. اینچنین است که پس از سیزده سال هنوز هم یاد قایقران در دنیای فراموشکار و ناسپاس فوتبال ایران زنده نگهداشته میشود و به احترام سیروس و مرگ زودهنگامش کلاه از سر برداشته میشود.
بهمن صالحنیا مربی کهنسال فوتبال انزلی درباره اولین روزهایی که داستان قایقران در فوتبال انزلی شکل گرفت چنین میگوید: «یکی از روزها تمرینات بچهها را زیر نظر داشتم که جوانی لاغر اندام و سبزه را مشاهده کردم، آقایان محمدرضا مرادی و نصرت ایراندوست که نوجوانان و جوانان ملوان را تمرین می دادند جلو آمدند و گفتند بهمن خان این پسر را میشناسی؟ بعد ادامه دادند و گفتند او سیروس قایقران پسر آقا پرویز، کارمند تربیت بدنی خودمان است، سیروس جلو آمد تا خودش را بیشتر معرفی کند.با او صحبت کردم و از وی خواستم تمرینات را جدی بگیرد و به دستور مربیان گوش دهد. بعد از انقلاب سیروس وارد ترکیب اصلی ملوان شد و با بازیهای خوبش، موقعیت خود را تثبت کرد. با درخشش قایقران در ملوان، کم کم نظرها به سوی او جلب شد تا این که سال 63 به تیم ملی دعوت شد.»
در تیم ملی دوران مرحوم پرویز دهداری بازوبند کاپیتانی را به عنوان اولین بازیکن شهرستانی در اختیار گرفت و به خاطر خوی پهلوانانه و تسلطش بر تمام ابعاد زمین، مورد اعتماد همه ستارههای آبی و قرمز آن روزها قرار گرفت. پس از دهداری، حتی علی پروین نیز بازوبند را از او نگرفت و چنین شد که برق مدال طلای فوتبال در بازیهای آسیایی پکن در سال 1990 بر سرانگشتان سیروس نشست.
قایقران در دهه هفتاد سر از باشگاه کشاورز درآورد و برای مدتی در کنار فوجی از ستارههای مشهور و نوخاسته فوتبال پایتخت قرار گرفت و حتی مدتی نیز در کسوت مربی این تیم دومین دوره از زندگی حرفهای خود را آغاز کرد. با این حال نزدیکانش از تمایل او برای مربیگری در ملوان سخن میگفتند، اتفاقی که هرگز رخ نداد و حالا بسیاری از طرفداران فوتبال در انزلی حسرت آن را میخورند.
سیروس قایقران در عین توانایی و محبوبیت اما در راه به دست آوردن همه چیز در فوتبال زادگاهش جاه طلب نبود و به پست و مقام و پول، بیتفاوت و بیاعتنا باقی ماند. این را میشد در ظاهر و سر و وضع ستاره انزلی جست و جو کرد. سیروس با آن سبیل مردانه و موهای جعد و آشفته، هرگز چون ستارههای معاصرش سراغ بزک و دوزک نرفت و «خودش» باقیماند. شاید اگر مثل بازیکنان امروز، حرص نشستن پشت فرمان اتومبیلهای آنچنانی را داشت روز هجدهم فروردین 1377 لای در و پیکر نحیف رنوی کهنهاش در خون نمیغلتید.
هواداران فوتبال در انزلی وچه بسا در ایران هنوز هم چشم انتظار ظهور قهرمانانی از جنس قایقران در فوتبالند. چیزی که از درون بازیکنانی چون پژمان نوری یا مازیار زارع نجوشید و ماه مجلس نشد. این را حتی خود زارع نیز اقرار کرده که: «همیشه دوست داشتم روزی مانند سیروس قایقران شوم؛ اما هرگز این اتفاق رخ نخواهد داد.»
لابلای حرفهای همشهری و مربی قایقران نیز این حسرت و دلتنگی آشکارا احساس میشود. صالحنیا معتقد است که پهنه فوتبال ایران برای اوجگیری قایقران کوچک بود: «من به جرات میگویم علی کریمی که امروز یکی از افتخارات فوتبال ایران است نصف توانایی سیروس را دارد. در آن دوران هنوز بازیکنان ایرانی شناخته شده نبودند و مثل امروز، در تیم های اروپایی به روی آنان باز نبود. بازیکنانی چون ناصر حجازی، حمید درخشان، جواد زرین چه و... اگر امروز بازی میکردند میتوانستند در تیمهای اروپایی بازی کنند و اعتبار فوتبال ایران را بالا ببرند که متاسفانه در آن دوران امکانات امروزی فراهم نبود. قایقران با آن توان بالایی که داشت یقیناً میتوانست در تیم های اروپایی بدرخشد.»
مجتبی محرمی که شاید نزدیک ترین دوست فوتبالی قایقران است هم این روزها داغ از دست رفتن او را تازه میکند. دفاع چپ استثنایی فوتبال ایران در همان روزها نیز در ستایش اسطورگی سیروس میگوید: «سیروس بچه خونگرمی بود و به دل مینشست. همیشه دستگیر فقرا بود اما سعی میکرد کمکهایش مخفی بماند. اهل خودنمایی نبود. هر چیزی داشت با همه تقسیم میکرد و به همین دلیل است که همیشه یاد و خاطره او برای فوتبالیها زنده مانده.»
مجتبی از روز مرگ همقطارش میگوید. روزی که حتی فرصت وداع پیش نیامد: «تازه از قطر آمده بودم که سیروس به من زنگ زد. گفت برای انجام کاری به تهران میآیم و میخواهم تو را هم ببینم. هر وقت به تهران میآمد با هم همه جا میرفتیم. قرارمان را با سیروس چیدم اما آن شب هرگز نرسید. حوالی ظهر بود که دوست مشترکمان با من تماس گرفت و این خبر را به من داد. واقعا شوکه شده بودم و نمیدانستم چه کار کنم. به پلیس راه زنگ زدم و پیگیری کردم اما چیزی عایدم نشد. در نهایت شب از اخبار شنیدم که سیروس فوت کرده...»
سرنوشت گاهی بازیهای عجیبی با تقدیر آدمها میکند. نگاهی به عکس یادگاری تیم کشاورز به یاد همه میآورد که مسعود استیلی و فریبرز مرادی نیز آن روزها در کنار سیروس قایقران به دوربین لبخند میزدند. در تقدیر آنها نیز چنین نوشته شد که هر دو بر اثر حادثه با زندگی وداع کنند و عجیبتر آنکه هر سه بازیکن در فصل بهار، خزان شدند. روحشان شاد
تغییرات مختلفی ازجمله در زمینه قابلیتهای سلامتی در watchOS 11 پیادهسازی شده است.
ساعتها به روال همیشگی، مشغول انجام وظیفهی خودشان هستند. اما مطالعهی جدیدی میگوید وقتی ورزش میکنیم، زمان در تصورات ما کمی از ساعت واقعی جلوتر است.
چند ماه پیش بود که صرافی رمزارز بایننس از اجباری شدن احراز هویت برای کاربران خبر داد که به موجب آن، کاربران ایرانی در استفاده از آن با مشکل مواجه شدند. اما کار به همینجا ختم نشد و...
اولین بستر هوشمند جستجوی مربی ورزشی در ایران با امکان جستوجو روی نقشه راهاندازی شد.
سامسونگ رویکردهای جاه طلبانهای را دنبال میکند و اینک در حوزه فناوری نمایشگر LED، توانسته اقتدار خود را در قلب استادیوم «SoFi» به نمایش بگذارد.
شاید کمتر کسی تصور میکرد ویروس کرونا تا این اندازه زندگی روزانه ما را دستخوش تغییر کند. هم اکنون تعدادی از کشورها در حال لغو قرنطینه هستند و مردم به خیابانها بازمیگردند، اما همچنان ماسک به صورت دارند.
یکی از بزرگترین شرکتهای تجاری ایران که در واقع هلدینگی بسیار بزرگ به حساب میآید، با فدراسیون فوتبال به توافق رسید و از این پس اسپانسر تیمملی ایران خواهد بود.
انواع ورزشها دارای فوایدی برای سلامتی هستند، اما بهگفتهی دانشمندان، تأثیر ورزشهای مختلف در کاهش وزن متفاوت است.
ملیپوش سابق فوتبال ایران که این روزها با آکادمی کیا مشغول استعدادیابی است، خاطرات عجیبی از آکادمیاش دارد.