میخواستند سراغ «رود گولیت» بروند؛ اسطوره هلندی که تجربه سرمربیگری در چلسی را هم دارد. او و ایران اما گره ای است وا نشدنی که سبب می شود حتی نامش را مطرح نکنند.
در ادامه نام ماتئوس به میان آمد، ورزشکاری که دوره مربیگریاش هیچ شباهتی به روزگاری که بازی میکرد، ندارد.
قصد داشتند دنیزلی را نگه دارند که او هم مشکلات خانوادگی را بهانه کرد و نیامد.
نام دیگری که مطرح شد، «برانکو» بود مردی با 500 میلیون تومان بدهی مالیاتی در ایران (!) مربیای که پیش از دریافت هرگونه پیشنهادی از سوی تیمهای وطنی با یکی دیگر از باشگاههای متمول عربی به توافق رسید.
بعد از او «متسو» حتی تا تهران هم آمد اما واکنش منفی عدهای نسبت به این گزینه او را نیز از نیمکت پرسپولیس دور کرد.
انتخاب بعدی، مانوئل خوزه پرتغالی بود؛ مربیای که میگویند به لحاظ اخلاقی آدم متعادلی نیست و سابقه درگیری شدید لفظی با سرمربی تیمملی کشورمان را هم دارد.
یکی دیگر از اسمهایی که همزمان با او مطرح شد، «کالدرون» آرژانتینی بود، مردی که جایش را در گمانهزنیها به ژرار هولیه فرانسوی داد.
جالب است بدانید که روز گذشته حتی از سرمربی تیمملی فرانسه -لوران بلان- به عنوان یکی از نامزدهای احتمالی سرمربیگری در پرسپولیس نام میبردند، در دل همین اخبار غیر رسمی که خیلی های شان یکباره در قالب آلبومی از تصاویر ، منتشر می شود. با این حال بعد از ترافیکی از نامهای خارجی، به یکباره آقا مدیر همین امروز گفت:«به دایی و مایلیکهن هم فکر میکنم»!
بالطبع اگر بیست سال پیش بود، شگفتزده میشدیم. اگر زمان به عقب برمیگشت، انگشت دست را به نشانه حیرت در دهان فرو میبردیم و آن را گاز میگرفتیم! اما حالا...
این نخستینبار نیست که چنین چیزهایی را می شنویم.
خاطرتان باشد، مبدع این سبک «داریوش مصطفوی» بود، مدیری که به راحتی یک قطار اسم را ردیف میکرد و مدعی مذاکره با آنها میشد. داریوش همیشه از بیلاردو، فوگتس و دام حرف میزد و در پایان به قطبی و قلعهنویی و دایی میرسید.
حالا این سبک گسترش یافته و در روزگاری که فتحا...زاده اسم گتوسو را به زبان میآورد، باشگاه رقیب هم از شوی نامها لذت برده، گزینه ها از بلان و متسو هستند تا ژرار هولیه و مایلی کهن.
البته شنیدن نامهایی چون وینگادا؛ که مربی درجه یک خارجی محسوب نمیشود، مخاطب را دچار این ابهام می کند تا مبادا «دلار»ها را بسوزانیم، همان بهتر که ریال خودمان را هزینه کنیم حتی اگر نتیجه نگیریم.
تکمله
لابهلای گزینههای ارتش سرخ همهجور جنسی پیدا میشود؛ از مربیان پرتغالی بگیر تا آلمانی، ایتالیایی، اسپانیایی، فرانسوی، انگلیسی، برزیلی و آرژانتینی.
جالب اینکه هر کدام از این اسامی نماد یک مکتبند. نشاندهنده سبکی بهخصوص در فوتبال، نکته مهمی که به نظر نمیرسد جایی در محاسبات آنهایی داشته باشد که میخواهند برای این تیم سرمربی انتخاب کنند.
باز اگر فوکوس باشگاه روی مربیانی از یک مکتب بود، میتوانستیم مرزهای جغرافیایی را در نقد خود منظور نکنیم ولی وقتی از آسیا به اروپا میرسند و از اروپا به آمریکای جنوبی، این به مفهوم آن است که تنها تفکر موجود، «خارجی بودن» سرمربی آتی است و آیتمی مثل تطابق سبک یا کارایی براساس فلسفه فوتبال، اصلاً و ابداً مورد توجه قرار نگرفته است.
...در چنین فضایی نباید غافلگیر شد اگر قرعه سرمربیگری در نهایت به نام یک ایرانی درآید.